من هیچگاه تو را از یاد نبردم ...
هنوز هم چشمم به راهیست که شاید تو را بازگرداند
من تو را هرگز نداشتم اما ...
...
با تو زندگی کردم جوانیم را ...
با لبخندت خندیدم ... با اشکت اشک ریختم
ساعت ها منتظر ماندم برای دیدنت ...
حرف شنیدم از جنس ملامت ...
اما دلم انتخابش را کرده بود ...
او تو را بهانه ویرانی خود میخواست ...
در میان ویرانه های این دل هنوز صوت زیبای نامت را میتوان شنید ...
من غرق انتظار چشم به راه دارم .. بیا .
نظرات شما عزیزان:
|